کد مطلب:140402
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:142
زبان حال لیلی مادر علی اکبر
در این میان لیلای خسته جگر جلو آمد و دست در گردن فرزند نمود و به زبانحال فرمود:
علی اكبر مرو مادر فدای قد دل جویت
پریشانم مكن ای من اسیر سنبل مویت
بلاخیز است این وادی خطرناكست این منزل
حسین بی یاور است و من غریب این قوم سنگین دل
چو مرغ آشیان گم كرده ام رحمی بر احوالم
شكسته سنگ صیاد قضا از كین پر و بالم
قران عقرب گیسو بر وی چون قمر بنگر
قمر در عقرب است ای نوجوان از این سفر بگذر